الکسی ایسایف خود را آخرین انسانگرای عصر شجاع مینامد. او یک مورخ مشهور داخلی، کاندیدای علوم تاریخی شد. او وبلاگ خود را با عنوان «آخرین انسانگرای عصر شجاع» حفظ میکند و با ژانر تاریخ عامیانه مخالف است.
بیوگرافی
نویسنده آینده کتابهای مربوط به جنگ بزرگ الکسی عیسیف در 15 اوت 1974 در تاشکند متولد شد. فارغ التحصیل از دانشکده سایبرنتیک موسسه فیزیک مهندسی مسکو. او کارمند آرشیو مرکزی وزارت دفاع فدراسیون روسیه بود.
در سال 2012 با دفاع از پایان نامه خود، کاندیدای علوم تاریخی شد. متعاقباً او نویسنده پیشگفتارهای خاطرات، کتابها، مقالات بسیاری در آخرین انسانگرای عصر شجاع و روزنامهها شد.
او در جوانی پس از تماشای فیلم «برف داغ» به تاریخ علاقه مند شد. او پس از ملاقات با مورخ روسی M. N. Svirin، در اوایل دهه 2000 کار در آرشیو را آغاز کرد. در سال 2001 شروع به نوشتن کتاب کرد. از همان ابتدا الکسی ایسایف در مورد جنگ نوشت. او به دلیل انتقاد از نظریه V. Suvorov به شهرت رسید. بنابراین وجود داشتبعدها کتاب معروف ایساف الکسی والریویچ "Antisuvorov".
کتاب
محقق در آثار خود ترجیح می دهد به نبردهای رخ داده در طول جنگ جهانی دوم بپردازد. بنابراین ، مشهورترین کتابهای ایساف الکسی والریویچ مطالعاتی در مورد گئورگی ژوکوف بود. محبوب ترین آثار او «22 ژوئن - 9 می. جنگ بزرگ میهنی، "استالینگراد. هیچ سرزمینی برای ما فراتر از ولگا وجود ندارد، "اسطوره های اصلی در مورد جنگ جهانی دوم"، "تهاجم". 22 ژوئن 1941" و بسیاری دیگر.
درباره منابع
قابل توجه است که الکسی والریویچ ایسایف در مطالعه تاریخ بر بسیاری از منابع اولیه تکیه می کند که شامل آرشیوهای خارجی و روسی است. به لطف این، او به عینیت و بی طرفی دست می یابد. علاوه بر این، گاهی مورخ نقدهایی را نیز بر برخی آثار منتشر می کند و بر نبود یا وجود تاریخی بودن در آنها تأکید می کند. بسیاری از اغراقهای هنری که بسیاری آن را حقیقتی تاریخی میدانند، آشکار میکند.
تحقیق تاریخی درباره جنگ جهانی دوم
گاهی به نظر می رسد که همه چیز در مورد جنگ جهانی دوم قبلا گفته شده است، و 76 سال پس از تهاجم تاریخی، به سختی می توان چیز جدیدی یاد گرفت. با این وجود، یکی از محققین آرشیوهای تاریخی ادعا می کند که بسیاری از مطالب منتشر شده صحت ندارد. بنابراین، دلایل شکست نیروهای شوروی در روزهای اول تهاجم به نیروهای ورماخت کاملاً به اشتباه بیان شده است.
دیدگاه عمومی پذیرفته شده این است که نیروهای شوروی در ابتدا شکست خوردند.عملیات نظامی به دلیل اینکه هواپیما توسط دشمن در زمین منهدم شد. این اغلب در فیلم ها نشان داده می شود. اما در واقع این یک افسانه است. هواپیماهای شوروی به دلیل اینکه بیشتر میدان های برخاست شخم زده شده بودند، نمی توانستند بلند شوند. هواپیمای داخلی در عرض یک ساعت نابود شد. ظرف 3 روز نابود شد. این پایگاه ها از قبل توسط آلمانی ها شناسایی و با ضربات دقیق آنها را بمباران کردند. تعداد کمی از فرودگاه ها وجود داشت که هواپیماها از آنها بلند شدند و پاسخ شایسته ای دادند، اما نیروها برابر نبودند.
واقعیت این است که در آن روزها بازسازی فرودگاه ها ضروری بود. و در طول تابستان 1941، قرار شد بسیاری از آنها بازسازی شوند. در نتیجه، در ماه ژوئن، بیشتر باندها شخم زده شدند. علاوه بر این، تجهیزات و تانکرها در پایگاه های بازسازی شده بودند. و هواپیماهایی که موفق به بلند شدن و بازگشت شدند پس از جنگ فرصتی برای ریختن سوخت به مخازن نداشتند - آنها بمباران شدند. بنابراین، داستان هایی که در رهبری خیانتکاران وجود داشته اند، افسانه است.
دلایل بازسازی
شروع چنین پروژه ای قبل از جنگ غیرمنطقی به نظر می رسد. اما در ماه مه 1941، زمانی که شروع شد، هیچ چیز پیش بینی مشکلی نبود. افسانه های گسترده ای وجود دارد که افسران اطلاعاتی بارها به استالین هشدار دادند که حمله به اتحاد جماهیر شوروی در حال آماده شدن است. اما در واقعیت، هیچ کس تحلیل جدی نداشت. آلمانی ها به دقت تدارک تهاجم را پنهان کردند. تمرکز نیروهای آلمانی در شرق قبل از فرود در انگلستان به عنوان یک مانع دفاعی توضیح داده شد. و بسیاری از تشکیلات در آخرین لحظه تا مرزهای شوروی پیشروی کردند. به این دلایلپیشاهنگان تهدیدهای جدی را شناسایی نکردند. و یادداشتی از رفیق توپیکوف از برلین که در آوریل ارسال شد، در جریان اطلاعات عمومی گم شد. او در مورد برنامه های آلمان برای حمله به اتحاد جماهیر شوروی صحبت کرد، اما تاریخ دقیقی در آنجا ذکر نشد. اشاره شد که حمله در همان سال انجام خواهد شد.
درباره سناریوی جنگ
اگر این اطلاعات جدی تر گرفته می شد، بازسازی فرودگاه ها به تعویق می افتاد. و جنگ به گونه ای دیگر رقم می خورد. این پیش بینی برای اتحاد جماهیر شوروی مطلوب تر بود و جنگ می توانست در نزدیکی دنیپر باتلاق شود. اما آنچه در پایان اتفاق افتاد بدترین سناریو برای جنگ نیست. و بسیار بدتر، به گفته ایسایف، اگر رهبری شوروی اقدام فوری انجام نمی داد.
درباره اقدامات
در آخرین انسانگرای عصر شجاع، ایزایف اشاره میکند که این واقعیت که استالین در روزهای اول جنگ از فرماندهی کنارهگیری کرد، فقط یک شایعه است. در همان ساعات اول به سختی دست به کار شد. او تکنیک های رهبری ارشد را در زمینه های نظامی و صنعتی در پیش گرفت. در آن لحظه مهمترین تصمیمات گرفته شد. بنابراین تصمیم گرفته شد که طرح بسیج قبل از جنگ را کنار بگذاریم. تخلیه از قبل آغاز شد.
بخشهای جدید فوراً تشکیل شدند. بدین ترتیب لشکر 316 پانفیلوف از ژوئیه تشکیل شده بود. از قبل محاسبه شده بود که نیروهای آلمانی با چنین سرعتی به مسکو خواهند رسید. اما شهر را نمی توان از دست داد، زیرا مرکز حمل و نقل اصلی کشور بود. و سپس آنها شروع به تشکیل لشکرهای 300 و 400 کردند. اگر آنها حداقل یک ماه بعد ایجاد می شدند، زمان از دست می رفت و سرنوشت فرانسه در انتظار کشور بود -یک شکست کامل.
همچنین افسانه است که بسیاری از افسران توسط مقامات سرکوب شده اند و اگر این کار انجام نمی شد، پیش بینی برای کشور مطلوب تر بود. اما ایسایف ادعا می کند که این نیز یک افسانه است. بنابراین، قبل از شروع جنگ جهانی دوم، تنها 4٪ از افسران دستگیر شدند. و این تأثیر کمی بر توانایی رزمی ارتش داشت.
نتیجه نبردهای روزهای اول یک نتیجه قطعی بود، زیرا در 22 ژوئن 1941، تنها 40 تشکیلات شوروی آماده جنگ بودند و بیش از 100 لشکر فاشیست به آنها حمله کردند. و هر سناریویی به همان نتیجه منجر می شود.
تخیل روشنفکران این عقیده است که ترس از نیروهای NKVD رهبری شوروی را مجبور به اشتباهات زیادی کرد. افسران چنین ترسی نداشتند. آنها گاهی به طور کامل دستورالعمل های مستقیم داده شده از بالا را نادیده می گرفتند و آنچه را که در شرایط خاص در شرایط زمان جنگ لازم بود انجام می دادند. آنها مردمی از یک هسته کاملاً متفاوت بودند و ترس بر تصمیمات آنها تأثیری نداشت.
الکسی ایسایف معتقد است که خطرناک ترین افسانه این عقیده است که رهبری کشور مبارزان را رها کرده و فرماندهان به سربازان خیانت کرده اند. در واقعیت، همه چیز کاملاً متفاوت بود.
درباره قهرمانان ناشناخته
Isaev خاطرنشان می کند که نمونه های قهرمانانه زیادی وجود دارد که به دلیل این واقعیت که سربازان ارتش سرخ که در این رویدادها شرکت کردند در نهایت کشته شدند ناشناخته مانده است. بنابراین، در منطقه مستحکم ولادیمیر-ولین، اقدامات ارتش سرخ آلمانی ها را مجبور کرد که به طور کلی برنامه های اصلی خود و توزیع نیروها را تغییر دهند. مقاومت در اینجا شکسته شده استفقط در صبح روز 23 ژوئن. جنگجویان شوروی که در اینجا می جنگیدند به سادگی جان سالم به در نبردند تا خود را گزارش دهند، زیرا در "دیگ کیف" افتادند.
و در توصیف نبرد در نزدیکی سوکال، خود آلمانی ها توضیح دادند که چگونه حمله تنها یک پناهگاه شوروی حدود 3 ساعت طول کشید. آلمانیها اذعان داشتند که «سربازان روسی مقاومت فوقالعادهای ارائه کردند و تنها در صورت مجروح شدن تسلیم شدند، زیرا تا آخرین حد ممکن جنگیدند».